
معرفی میکنم: یوسف مرادیان در نقش اسفندیار - سریال چهل سرباز
حسام نواب صفوی در نقش لطفعلیخان زند - سریال تبریز در مه
بازی رایانه ای لطفعلیخان زند و خود لطفعلیخان زند
کارتون و کتاب میشل استروگف
و عصای سفید نماد شخصیت های مورد علاقه من (اسفندیار - لطفعلیخان زند - میشل استروگف)
بدون شک بین سلسله های حاکم بر ایران در طول تاریخ چند هزار ساله سلسله زند و لطفعلیخان زند جایگاه ویژه ای برای من دارند
خان قاجار با نیشخند بدو گفت : «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت سرش را بالا برد و بدو نگریست و گفت: «من از تو نمیترسم ای اخته فرومایه». این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.
بازی رایانه ای لطفعلیخان زند هم محبوب ترین بازی دوران نوجوانیم بود
هیچ وقت یادم نمیره اون شبی که بابا این بازی رو برام خرید! چه قدر ذوق زده بودم
و کارتون و کتاب مورد علاقه دوران کودکیم: میشل استروگف افسر ویژه ی ارتش و پیک تزار نوشته ژول ورن
بچه که بودم یه بار از بابا شنیدم که موقع دانشجوییش این کتاب رو به زبان آلمانی خونده و جوگیر شدم برم آلمانی یاد بگیرم و در حد "ایش بین نسرین" یه چیزایی یادمه
سربازان بر سرش ریختند و او را گرفتند و نامه را از جیبش درآوردند . میشل را به کور شدن محکوم کردند او مادرش را دید و اشک در چشمانش حلقه زد.برای کور کردن میشل میله ای داغ را از جلوی چشمانش گذراندند.
شاهنامه جزو اولین کتابایی بود که بعد از یاد گرفتن الفبا خوندمش
بین شخصیت های شاهنامه فریدون و ایرج و سیاوش و فرود و منوچهر و رهام و بهمن و بیژن و سهراب رو خیلی دوست داشتم
یادمه اولین بار که شاهنامه خوندم برای مرگ تک تک اینا گریه کردم. بچه بودم دیگه!!!
ولی اسفندیار با همه شون فرق داشت حتی مردنشم فرق داشت اینکه به دست رستم کشته شد
خب سهراب رو هم رستم کشت ولی مرگ سهراب عمدی نبود
ولی مرگ اسفندیار به دست رستم کاملا عمدی بود چاره ای نداشت و
خلاصه این که اسفندیار هم مثل میشل استروگف و لطفعلی خان کور شد و مرد.
و از آنجایی که اهل تلویزیون و فیلم نیستم اصولا منتظر میمونم همه سی چهل قسمتش که پخش شد خلاصه شو از مامانم بپرسم و در یک اقدام محیر العقول همه ی قسمتاشو یکی دو روزه میبینم و خلاص
دو سه تا سریال برای تابستونم برنامه ریزی کردم که متاسفانه نمی تونم معرفی کنم برای اینکه دلم نمیخواد در اینجا تخته بشه
ولی یکیش ایرانیه میتونم بگم.
هوش سیاه2
در راستای ارج نهادن به سریال های مذهبی یادمه دو سال پیش همه چهل قسمت مختارنامه رو طی 48 ساعت نگاه کردم و در حدی دچار بحران معنوی شدم که تصمیم داشتم تغییر رشته بدم حیف که تابستون بود و دو صد حیف که دقیقا روز انتخاب واحد برای ترم سوم بود و عجیب اینکه من انقدر جوگیر بودم که یادم نبود روز انتخاب واحده و ثبت نام هم اینترنتی و خلاصه بهمون واحد نرسید و 15 واحد به زور برداشتم و عجیب اینکه همه این 15 تا منطبق بر برنامه یکی از همکلاسی هام بود!!! به این میگن مشیت الهی!!!
همه اینا رو گفتم که بگم من این دو تا سریال رو هنوز ندیدم
یادمه اون موقع که چهل سرباز رو نشون میداد معلم ادبیاتمون حسابی خوشش اومده بود ولی من به خاطر کنکورم نگاه نمیکردم و همین یه قسمت اسفندیار و رستم رو دیدم
تبریز در مه رو هم فقط قسمت دهمش که لطفعلی خان بود دیدم اونم اگه مامانم بهم زنگ نمیزد و خبر نمیداد نمی دونستم همچین فیلمی ساختن
فکر کن مامانت زنگ بزنه بگه: داریم تبریز در مه رو می بینیم اون پسره بود دوستش داشتی یادته لطفعلیخان رو میگم الان دارن کورش میکنن جات خالی کاش بودی و میدیدی
ینی قیافه من یکی که اون لحظه دیدنی بود :(
سه سال پیش رفتم چشم پزشکی و بهم گفت هر روز چند ساعت پای کامپیوتری؟ اون موقع دانشگاه نمی رفتم و بیشتر اوقات کتاب میخوندم
گفتم دو ساعت
پرسید عینکی که نیستی؟ گفتم نه
بهم گفت دو ساعت زیاده ولی اگه بیشتر از دو ساعت شد بیا عینک بدم برات. اشعه هاش برای چشمات ضرر داره
و با اقتدار میتونم بگم به طور میانگین من هر روز دوازده ساعت پای کامپیوترم!
و قراره بزودی به جمع این شخصیت های مورد علاقه ام بپیوندم