سورنا و سارینا (عروسکام)

دارم برنامه ریزی میکنم ترم بعد ببرمشون خوابگاه

سورنا رو یه بار بردم ولی حجم زیاد درسام باعث شد برگردونم پیش خواهر برادراش

سورنا دو سالشه یعنی مرداد دو سالشو تموم می کنه
سارینا رو تازه خریدم سه چهار روزه است
قیمتشم تو این دو سال دو برابر داداشش شده!!!

 

به خانه برمی گردیم

یازدهم امتحانام تموم شد و به امید یه استراحت دو سه ماهه اومدم خونه
چمدونامو باز کردم و برای یه سفر دیگه بستمشون
یک ساعت و پنجاه دقیقه بعد خودمو تو فرودگاه نجف پیدا کردم
گرم مثل تنور
بعدشم کربلا و سامرا و کاظمین و بغداد
درست موقعی که قرار بود نمره ها بیاد و اعتراض و تجدید نظر
اونجا نه موبایل داشتم نه اینترنت
مثل یه معتاد که یهو مواد بهش نرسه
کلافه بودم سردرد و سرگیجه و همه ی علایمی که وقتی به یه معتاد مواد نرسه رو داشتم
نه درست و حسابی آب داشتن نه برق و نه بانک و نه حتی اینترنت
فقط در حد چک کردن ایمیل ها و سایت دانشگاه و بررسی نمره هام
هتل کربلا اینترنت هم داشت و قیافه من دیدنی بود وقتی اولین بار بعد از یک هفته چشمم به کامپیوتر افتاد
همه ی این مدت یا برای شادی روح اموات اساتید محترم نماز خوندم یا برای نمره هام دعا کردم
جاتون خالی ! تازه می فهمم چه قدر بهم خوش گذشته

چهل و یکمین عکس

از اون جایی که عکاسی یکی از سرگرمی های منه بدم نمیاد مثل قدیما عکسارو چاپ کنم و یه آلبوم واقعی داشته باشم

با این مقدمه حالا میریم سراغ بدبختی امروز

صبح دیدم ایمیل اومده که خانم محترم عکسایی که سفارش دادین چاپ شده بیا تحویل بگیر
باید میرفتم آزادی و بعدشم دانشگاه!

همین که عکسا رو گرفتم بسته رو باز کردم
شروع کردم تند تند نگاشون می کنم
حواسم نبود وسط خیابونه

عکسای دوران مدرسه ام بود که جمع می شدیم جلوی تخته سیاه و عکس می گرفتیم
گروه خرمالو مهسا سهیلا نازنین مریم فاطمه سحر
عکسای خانوادگی
تولد امسالم و
عکسای دانشگاه که این دفعه می رفتیم جلوی وایت برد و با استادا و هم کلاسیا عکس می گرفتیم و

تو این هوای گرم نمی دونم باد از کجا پیداش شد که یهو دیدم
عکس های عزیزم در آسمان تهران به پرواز دراومدن

با خودم گفتم این جا آخر خطه عکسارو که باد داره میبره
اونم کجا جلوی در اصلی دانشگاه
امتحانارم که بد دادم پروژه هم که نتیجه اش راضی کننده نبوده
پس گفتم موقعش رسیده
آخر خطه
دنیا به آخر رسید و
خداحافظ
حالا دیگه می تونم بمیرم

ولی یه حسی می گفت ناامید نشو
اون حس مبهم گفت عکسا رو جمع کن بعد ماجرا رو بیا تو وبلاگت بنویس
شروع کردم به جمع کردن عکسا
چهل تاشو جمع کردم ولی چهل و یکمی نبود

اگه می دونستم کدومش نیست خیالم راحت میشد

بعد از نیم ساعت جست و جو

بالاخره یافتم خداروشکر !!! عکس دسته جمعی مون بود با معلم عربی سوم دبیرستان

یادش بخیر
ولی
نمی دونم قبل از من کی عکسو پیدا کرده بوده و غیرتش به جوش اومده بوده که پیش خودش فکر کرده برای اینکه عکسا سی تا دختر دست نااهل!!! نیافته به هشت قسمت مساوی تقسیمش کنم
بعدشم عکس هشت تکه رو همون جا گذاشته بوده

حالا تو آلبومم یه عکس هشت تکه هم دارم

سوال امتحان: ثابت کنید عکس پپسی روی ماه کذب محض است

خوشم اومد
سوال امتحانی رو داشته باشید!
برای اینکه 15 دقیقه عکس پپسی رو رو ماه بندازیم چه قدر انرژی لازم داریم و این کار معقولانه و منطقی و شدنی هست یا نه؟
با اجازه ی دوستان فیزیکی:
محاسباتش ساده است
این محاسبات ساده و زیبا نشون میده که برق مصرفی صد روز کل دنیا رو باید صرف این کار بکنی
شدت نور ماه رو می دونیم فاصله ماه و زمین و توان مصرفی کل دنیا و
حالا برای اینکه پپسی رو ببینیم باید شدت نور لیزر بیشتر از شدت نور ماه باشه اگه توان بر متر مربع هم حساب بشه به این نتیجه می رسیم که این توان برابر توان مصرفی صد روز کل دنیاست

به این میگن یه سوال خوب!!!

نتیجه پروژه منطقی

میگم دو شبانه روز چشم رو هم نذاشتم استاد
میگم خودم به جهنم لپ تابم داشت می سوخت بس که بی وقفه روشن بود
میگم الان حالم اصلا خوب نیست سرگیجه دارم
میگم...

....

استاد گرامی هم با اقتدار تمام برگشته میگه اگه به من نگید بی رحم خیلی لذت بردم و خوشحالم که این قدر سختی کشیدید!!!

منم پیش خودم لذت بردم از این حرف استاد
لااقل فهمید سختی کشیدم

پروژه منطقی

چه خبره دختر؟ خودکشی هم حدی داره! فکر کردی فقط خودت مهندسی؟

(....)

مقادیری بد و بیراه به زمین و زمان که فیلتر شد

فقط در حد یه طرح کلی!

ساخت یه ولت متر خاص!!!

باباجونم میگه امکانات جانبی هم بذار

مامان بزرگم دعا می کنه تجدید نشم

مامانم نگرانه به خاطر پروژه بیشتر بمونم تهران غذا کم بیارم لاغر شم
لاغر که هستم می ترسن بمیرم!!!
فقط تا ده تیر غذا و لباس مخصوصا جوراب دارم!

فکر می کردم بعد از امتحانای میانترم نفس راحتی میکشم
که پایانترم نذاشت
بعدشم پروژه
دو هفته است شدیدا درگیرم
شدید!!!!
48 ساعته که نخوابیدم

شش صبحه و مدارم هنوز شبیه سازی نشده
دو ساعت دیگه باید دم در اتاق استاد باشم

نسکافه بیشتر از یه حدی برای قلب خوب نیست