یه بار ما به یکی از دوستان جزوه دادیم

(چهار ساله باهم دوستیم و یکی از رفقای خوبمه)

ولی هر بار یه جوری میشد و هر بار یه اتفاقی پیش میومد 

که نمی تونستم جزوه هارو پس بگیرم

خوابگاهی نبود و موقع امتحانات بود و کسی نبود که بهش بده که برام بیاره خوابگاه

این دوست ما پیشنهاد داد که جزوه ها رو صبح بذاره یه جایی تو دانشگاه 

و من عصر برم بردارم

گفتم کجا؟

گفت ساختمان شهید رضایی – دفتر بسیج خواهران – پشت قاب عکس شهید بهشتی!

 

مغز من:  Error! Not Found

 

فردای اون روز رفتم دانشگاه و از ملت همیشه در صحنه آدرس دقیق رو پرسیدم

و با ترس و لرز وارد اون محیط معنوی شدم!

همه اش استرس داشتم یکی منو اونجا ببینه ازم عکس بگیره و

تو رسانه ها پخش کنه!

فاز و نول من که اتصالی داره, این جور جاها برم کلاً فیوزم میپره

 

قسمت دوم تراژدی این جوری شروع شد که الان شهید بهشتی کدومه؟