تجارت و سود کلان!!!
یکی دو سال پیش یه چندتایی سکه خریدم! جایزه و کادوی تولد و عیدی و...! یهو تصمیم گرفتم در این ایام که درس و دانشگاه تعطیله تجارت کنم.
دوشنبه قیمت سکه یک میلیون و پنجاه بود. سکه ها رو برداشتم و رفتم بفروشم و برم از بانک به قیمت 599 هزار بخرم
نمی دونم چی شد که جلوی فروشنده چند لحظه قبل از معامله منصرف شدم! گفتم نمی فروشم و با پدرجان برگشتیم خانه!
یه ساعت بعد قیمت سکه پنجاه تومن پایین اومد.
سه شنبه تعطیل بود و چهارشنبه هم سیصد تومن اومد پایین.
اون وقت به جای این که سکته کنم یا حداقل سرم رو بکوبم به دیوار میگم: آخه فروشنده ی بیچاره!!! خوب شد نفروختم وگرنه ورشکست میشد و سکته می کرد و زنش ولش می کرد و بچه هاش بیچاره میشدن و منم عذاب وجدان میگرفتم و ...
نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟
ما نخواستیم سود کنیم یعنی این جور پولا فقط از گلوی یه عده ای پایین میره که خودشون قیمت رو بالا بردن که بفروشن و حالا پایین آوردن که بخرن!!!
همون بهتر که برم به سیم و مدارم برسم لازم نکرده تجارت کنم.
مخاطب عزیز! ضمن عرض سلام و خیر مقدم! الان شما جزو حدوداً 200 انسان خوشبختی هستی که آدرس اینجا رو دارن. اینجا دفتر خاطرات هفتگی منه.