5


1- ظرفی که اون دسر رو توش ریختم ترم سوم شکست!
2- من ژله دوست ندارم. به خاطر دوستام درست کردم.
3- تا حالا هیچ کس به جز من تو اون لیوان آب نخورده.
4- من ماکارونی دوست ندارم ولی چون تنها غذاییه که بلدم درست کنم سعی میکنم دوستش داشته باشم!

1- میدونم باورکردنی نیست ولی اون دسر کار خودمه.
+ چون بوی ژله اذیتم میکنه و واقعا دوستش ندارم فکر کنم اون ژله ها کار میترا بود
2- اون شیرینی بدون فر هم کار خودمه!
3- و نبات و نسکافه !!!

یلدای امسال

یلدای امسال, هم اتاقیام رفتن خونه و منم برای اینکه تنها نباشم رفتم خونه دخترخاله.

6 عصر رسیدم اونجا و یه کم در و دیوارو تماشا کردم و
خب تو این شرایط معمولاً آدم باید عین آدم بشینه جلوی تلویزیون
و تا اومدن بقیه مهمونا مشغول خوردن میوه و شیرینی باشه
ولی به خاطر دندونم هیچی نمیتونستم بخورم
و هیچ کانالی هم نتونست نظر منو به خودش جلب کنه!!!
ازشون اجازه گرفتم تا بقیه مهمونا برسن, برم خرید!!!
گفتم اگه تا یه ساعت برنگشتم احتمالاً یا تصادف کردم یا منو دزدیدن.
نزدیک خونه شون یه فروشگاه شهروند بود
اول رفتم قسمت اسباب بازی و عروسکا!!!
در گذشته های دور, از این بچه هایی بودم که ملت, بشقاب به دست میومدن دنبالم و به زور و التماس و جایزه بهم غذا میدادن.
یادمه حداقل جایزه ای که هر روز به ازای غذا خوردن از والدینم دریافت میکردم, بادکنک بود
داشتم فکر میکردم اگه به خاطر آه و نفرین والدینم منم همچین بچه ای نصیبم بشه که میشه (:دی)
و با این اوضاع که من تو این فروشگاه می بینم حتی کوچکترین و ضایع ترین اسباب بازیشون هم بالای ده تومنه
پس دو تا راه حل دارم
یا از الان شروع کنم تا اون موقع کم کم جایزه بخرم
یا کلاً روش تربیتیمو تغییر بدم و بذارم کودک بدغذا از گشنگی بمیره تا در آینده لوس نشه.
وااااااااااای این لباسارو!!!

دسر شکلاتی!!!
+ من از ژله متنفرم

وااااااااااای گیتار!!!

یاد این دعا افتادم و رو به سمت گیتار ها کردم و به زور جلوی خنده ام رو گرفتم و با خلوص نیت زیر لب زمزمه کردم:
رَبَّنَا ارزق و هَب و آتِ لارشیا فِی الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ کیتاراً طَيِّباً و جمیلاً و هُو هَم کِلاسیَنی!!!














مخاطب عزیز! ضمن عرض سلام و خیر مقدم! الان شما جزو حدوداً 200 انسان خوشبختی هستی که آدرس اینجا رو دارن. اینجا دفتر خاطرات هفتگی منه.