و شیخ ما
جلسه ی اول استاد یه چیزایی راجع به جامعه علمی و مهندسی کشور در حال حاضر و سی سال پیش گفت که به قرآن می خواستم مثل مریدان شیخ وبلاگ قلب سپید نعره بزنم جامه بدرم و به بیابان بشم
جلسه ی اول استاد یه چیزایی راجع به جامعه علمی و مهندسی کشور در حال حاضر و سی سال پیش گفت که به قرآن می خواستم مثل مریدان شیخ وبلاگ قلب سپید نعره بزنم جامه بدرم و به بیابان بشم
بالاخره یکی پیدا شد که بپرسه این عکس صفحه ی اول وبلاگم و اسم و آدرس وبلاگم و گلدان چه ربطی به هم دارن؟
من عاشق لطفعلی خان زند بودم
از دوازده سالگی!
پدر و مادرمون هم در جریان بودن!!! برای همین بازی کامپیوتریشو برام خریدن و منم یه تنه همه ی ۲۲ مرحله رو سه هفته ای بازی کردم و آغا محمدخان رو شکست دادم و عکس بازی رایانه ای لطفعلی خان سمت چپ همین متنی هست که دارید می خونید.
چهار سال بعد دوباره عاشق شدم
مصلح الدین سعدی شیرازی! اون یه بوستان داشت یه گلستان. منم تصمیم گرفتم یه گلدان داشته باشم
وقتی مهسا برام یه وبلاگ درست کرد و پرسید اسمش چی باشه گفتم: گلدان
آدرسش هم لطفعلی خان زند
اما این سبزه:
اسمش اخضره!
مهسا و سهیلا در جریان آقا اخضر هستن. اسم جامدادی یکی از بچه ها بود این سبزه رو به یاد اون روزا گذاشتم.
هوالحق
سلام (درود) ![]()
یارب ستدی مملکت از همچو منی دادی به مخنثی نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد پیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی
لطفعلی خان زند ![]()
این اولین فعالیت جدی اینترنتی منه (به زور دوستای خوبم
)
چون من همیشه درس دارم ![]()
(از اونجایی که من خیلی آدم با معرفتی هستم. می خوام تشکر کنم از دوستای خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوبم
"نازنین" و "مهسا"
. جداً دستشون درد نکنه.
)