یکی از تفریحات سالم من اینه که وقتی یکی یه چیزی میگه و متوجه میشم,
خودمو بزنم به اون راه و یه کاری کنم طرف فکر کنه متوجه نشدم
و تمام انرژی و توانش رو صرف تفهیم مطلب کنه
بعدشم بگم آهان و طرف خوشحال بشه
ماجرای شماره 1
استاد معارف, خانم چ... : بچه ها کسی میدونه صبر ینی چی؟
نسرین: استاد , من میدونم. صبر گیاه تلخیست که در بیابان می روید
استاد: نه عزیزان! منظورم معنی صبره! صبر ینی چی؟
نسرین: استاد , صبر گیاهی است تلخ و فکر میکنم زرد رنگ که در بیابان می روید
استاد: نه عزیزان! منظورم اینه که صبر کلاً ینی چی؟
نسرین: استاد , من تو لغتنامه خوندم. صبر اسم یه گیاهه!
استاد: منظورم معنی اصطلاح صبره! اجازه بدید خودم بگم! صبر یعنی تحمل سختی ها!!!
نسرین: دو نقطه دی
ماجرای شماره 2
یه بنده خدایی, حالا نمیگم کی, فرمود: تو اول بگو با کیان دوستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی
من: من با کیان دوست نیستم. اصلاً من با کیان رابطه ندارم.
بنده خدا: منظورم اینه که تو اول بگو با کیا دوستی
من: کیا؟ کیارش؟ کیانوش؟ کیانا؟ کیارا؟ کیمیا؟
بنده خدا: هیچی ولش کن بی خیال!
من: دو نقطه دی